شکوفه گیلاسم امیر مهدی جانشکوفه گیلاسم امیر مهدی جان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
یاس سفیدم محمد طاها یاس سفیدم محمد طاها ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

❤ امیر مهدی اقاقیای سفید و محمد طاها یاس سفید من❤

ملیکا جون دوستت داریم!

  دوست گلم مامان مهربون ملیکای قشنگم ازت ممنونم که تولد ماه اسمون منو تبریک گفتی .انشاالله ملیکای نازنینمون همیشه شاد و سالم باشه.         ملیکا جون دوستت داریم! ...
21 خرداد 1392

شیرین زبونیهای عسل در این روزها

  سلام شکوفه گیلاسم!عزیزم الان 19 روز میگذره که مامان کارشو تو بیمارستان جدید شروع کرده و تو هنوز به مهد جدید عادت نکردی چون با بیماریت دیگه نتونستی بری مهد و بینش وقفه افتاد و ...والان هر وقت میخوام بذارمت مهد خیلی احساس ناراحتی میکنی....اما این روزها خیلی خیلی شیرین زبون شدی گل نازم . نمونه های شیرین زبونی گل پسر:عجب بدبختی داریم با تو دختر!!!!(خطاب به من!!!!!) مامان تو دختری؟عروس شدی؟ مامان میره بیمارستان کاشانی!بخش ای سو!(ای سی یو)! مامان چند لحظه بیا!!!!!ترو خدا!!!!جون من نرو!!!! من:امیر مهدی بیا پلو بخور! امیر مهدی:خودت بخور!!!! من:امیر مهدی حالت تهوع داری؟ امیر مهدی:خودت حالت تهوع داری!!!!حرف ب...
20 خرداد 1392

نظر سنجی

با تشکر از عمه های گل امیر بابا رضا 1- بزرگترین ترس در زندگیت چیه؟اینکه یک لحظه از یاد خدا غافل بشم. و اینکه خدا ناکرده خدا منو به خودم واگذار کنه حتی لحظه ای. 2- اگر 24 ساعت نامرئی میشدی، چی کار میکردی؟واییی اصلا بهش فکر نمیکنممممم. 3- اگر غول چراغ جادو، توانایی برآورده کردن یک آرزوی 5 الی 12 حرفت را داشته باشد،‌ آن آرزو چیست؟ ارزوی سلامتی امیر مهدی برای تمام زندگی اش. 4- از میان اسب، پلنگ، سگ، گربه و عقاب کدامیک را دوست داری؟ گربه یا به عبارتی پیشی! 5- کارتون مورد علاقه دوران کودکیت؟باخانمان و بچه های کوه الپ.  .   6- در پختن چه غذایی تبحر نداری؟من اشپزی رو خیلی دوست دارم و غذاهای رایجو بل...
18 خرداد 1392

بیماری سخت

            پسر عزیز و صبورم الهی بمیرم که وقتی مامان شیفت بود بهم زنگ زدند گفتند حالت بد شده اوردمت ای سی یو تو بخش خودمون وقتی که برات برانول وصل کردند اصلا گریه نکردی و اون موقع بود که من گریه کردم از بی صدایی و مظلومی تو و مامان داشت کارهای مریضها رو میکرد و تو تو همون بخش رو تخت خوابیده بودی و داشتی سرم میگرفتی .خدا رو شکر این روزهای بد سپری شد اما بی اشتهایی تو همچنان باقیست عزیزم.انشاالله هیچ وقت بیمار نباشی گلم. اما حکمت خدا:اون روز که به من زنگ زدند تا بیام و از مهد ببرمت به خاطر استفراغ که میکردی همان لحظه که امدم دنبالت چند تا از مامانها بیخبر از همه جا بچه هاشون ر...
18 خرداد 1392

بیماری

  سلام عزیزترینم.سه روزه متاسفانه چراغ خونه ما بی حال و مریضه .امروز دکترت نبود گلم فردا باید ببرمت تا علت این حالت تهوع و دل درد مشخص بشه گلم.مرتب هم میگی پاهام درد میکنه .عزیزم 48 ساعت هیچی نخوردی حتی شیر من هم طاقت نیاوردم 3 قطره متوکلوپرامید بهت دادم تا تونستی چند تا قاشق سوپ بخوری الهی بمیرم برات عزیزم.خدا کنه زودتر خوب بشی عزیزم نمیدونم چرا تو مسوول جمع اوری همه ویروسهایی هستی که تو هر فصلی شایع میشن! من فردا صبح کارم و تو هم بیماری و من حوصله نوشتن ندارم برات ارزوی سلامتی میکنم نفسم . ...
8 خرداد 1392

همین دیروز...

  سلام نفسم!انگار همین دیروز بود سال میخواست نو بشه و من داشتم خونه تکونی میکردم با هم سفره هفن سین چیدیم و ...وقتی بیرون میرفتیم دایم حواست به مار سبزی بود که برای زیبایی سر میدان ازادی گذاشته بودند هنوز هم که برش داشتن یادته و میگی من مار میخوام!عسلکم چه زود گذشت سه ماه تموم شد پارسال تو ماه خرداد بود که برات وبلاگ ساختم تو نمیدونم چکار کردی همشو حذف کردی و من دوباره از نو درست کردم عزیزم هیچی از وبلاگ نویسی نمیدونستم به عشق تو اینکارو کردم نازنینم .امسال از همون شروعش برای ما پرهیاهو بود تغییر محل کارم و ....دوست دارم به یک چشم بهم زدن امسال تموم بشه.دوست دارم ارامش به ذهن و جسمم برگرده گلم.اگه تو رو نداشتم تا حالا دق کرده بود...
5 خرداد 1392

بوی ژله!

سلام پسر نکته سنج مامان!عزیزم دیروز برای بابایی اب طالبی درست کردم توش ژله و بستنی و پودر نارگیل ریختم !بعد از ظهر بود و بابایی هم خواب بود خدا رو شکر!(وگرنه کلی بهم میخندید!)من رفتم سر یخچال برات شیر بیارم چشمم افتاد به باقی مونده ژله های توی ظرف که به اندازه یک قاشق بود گفتم بذار بخورمش تو یخچال نمونه!خودمش و امدم تو سالن یک دفعه گفتی :مامان!ژله خوردی؟بوی ژله میدی!!!!!وایییی مردم از خنده !!!!!عاشقتم عروسک شیرینم! ...
3 خرداد 1392

دیروز

سلام کیک بستنی مامان!دیروز روز پدر بود با هم رفتیم برای بابایی کادو و کیک و گل بخریم تمام مدت شما تو بغل من خواب بودی منم اژانس گرفته بودم هی پیاده میشدم هی سوار میشدم شما هم خواب عمیق......گفتم واییی!حالا اگه تو خونه کوچکترین سر و صدایی بشه بیدار میشی!ولی حالا که باید بیدار باشی به خواب اصحاب کهف فرو رفتی مامانم!!!!!خلاصه ما خریدهامونو کردیم و امدیم خونه من کیک رو گذاشتم رو میز تا نگاهش کنم شما هم عشق چوب شور!!!سریع یک دست و صورت ادم برفی رو خوردی!!!منم انچنان اه عمیقی کشیدم که بیشتر خوشحال شدی و بالا و پایین میپریدی!بعد دیدی یکی دیگه هم مونده با نگاه مظلومانه گفتی مامان اجازه هست!وایی پسرم اگه همه کیک رو هم میخواستی بخوری اجازه بود نفسم!ع...
3 خرداد 1392

بابایی دوستت دارم!بابایی روزت مبارک!

  این عکس کیک باباست که دیروز با مامانی خریدیم!مامان سوده هر چی به اقاهه گفت بنویس محمد جان روزت مبارک!اقاهه گفت  برای جان جا نداریممممم!!!!ولی نکته اصلی تو ادم برفی بدبخت روشه ببینین چقدر خوشگل بود!     در یک عملیات غافلگیرانه من یک دفعه یک دست و بعد صورت ادم برفی رو خوردم!!!!!!چه خوشمزه بود!چوب شور بود!!!!!     ببینم چه شکلی شد؟؟؟!!!!       وایییی!هنوز یک دست دیگه هم داره!!!!به به!!!       مامان برای قبلیها اجازه نگرفتم ولی برای این یکی دستش اجازه میگیرم!!!!اجازه هست؟؟؟؟(مامان:واقعا اجازه گرفت!از بس وقتی صورت و دست...
3 خرداد 1392